مقدمه
«هر کسب و کاری اگر بخواهد در این دنیای پررقابت دوام بیاورد، به یک برند قدرتمند و ماندگار نیاز دارد.»
دونالد ترامپ
شاید این جمله از زبان یک تاجر جنجالی عجیب به نظر برسد اما حقیقتی انکارناپذیر در آن نهفته است. امروزه برند، مهمترین دارایی معنوی یک کسب و کار است؛ دارایی که بقا و موفقیت شرکت به آن بستگی دارد.
اما یک سوال اساسی وجود دارد: رمز ساخت برندی قدرتمند و پایدار چیست؟ اگر نگاهی به برندهای موفق جهان بیندازیم، یک وجه مشترک کلیدی در همه آنها دیده می شود: معماری برند. در این مقاله راز برندهای ماندگار را در معماری هوشمندانه برند جستجو می کنیم.
معماری برند چیست؟
«معماری برند ساختاری منسجم و هماهنگ از نام ها، نمادها، رنگ ها و زبان بصری است که هویت یک یا چند برند را تعریف می کند» (Aggarwal, 2021). به بیان ساده تر، معماری برند نحوه سازماندهی و ارتباط میان برندها و زیربرندهای یک شرکت را مشخص می کند.
چرا معماری برند مهم است؟
ذات کسب و کار، توسعه و تنوع است. شرکت ها برای رشد، باید به بازارها و بخش های جدید مشتریان وارد شوند، محصولات جدید عرضه کنند یا شرکت های دیگر را تصاحب نمایند. هر یک از این استراتژی های توسعه، به معرفی برندها و زیربرندهای جدید نیاز دارد.
اما اگر این برندها و زیربرندهای جدید، بدون در نظر گرفتن تصویر کلی و بلندمدت از هویت برند مادر شکل بگیرند، نتیجه آشفتگی و سردرگمی خواهد بود. مشتریان نخواهند دانست این برندها چه نسبتی با هم و با برند اصلی دارند و در نتیجه نمی توانند ارتباط معناداری با آنها برقرار کنند (Petromilli & Morrison, 2002).
معماری برند، با ایجاد یک چارچوب منطقی و سلسله مراتبی، این آشفتگی را سامان می دهد. یک معماری برند قوی، این پیام را به مخاطب می رساند که هر یک از این برندها و زیربرندها، جایگاه مشخصی در اکوسیستم برند دارند و در خدمت یک هدف و معنای بزرگ تر هستند.
انواع معماری برند
معماری برند اشکال مختلفی به خود می گیرد که هر یک مزایا و معایب خاص خود را دارند:
۱. تک سقفی (Branded House): در این مدل، یک برند مادر مسلط وجود دارد و همه زیربرندها و محصولات، مستقیما با برند مادر پیوند خورده اند. مثال بارز آن اپل است که همه محصولاتش با پیشوند «آی» (iPhone, iPad, iMac) عرضه می شوند.
- مزایا: قدرت برند مادر به همه زیربرندها و محصولات تسری می یابد، صرفه جویی در هزینه ها
- معایب: ریسک آسیب به کل برند در صورت شکست یک زیربرند یا محصول، انعطاف پذیری کمتر
۲. چندگانه (House of Brands): در این مدل، مجموعه ای از برندهای مستقل وجود دارد که ارتباط مستقیمی با برند مادر ندارند و هویت مجزا دارند. مثال آن شرکت Unilever است که برندهای متنوعی مثل Dove، Lipton و Axe را در اختیار دارد.
- مزایا: انعطاف پذیری استراتژیک، ریسک محدودتر، توانایی هدف گذاری بخش های مختلف بازار
- معایب: هزینه بالای توسعه و نگهداری چند برند مجزا، عدم بهره مندی از قدرت یک برند واحد
۳. حمایت شده (Endorsed Brands): این مدل حد وسط دو مدل قبلی است. در اینجا برندها و زیربرندها، هویت نسبتا مستقلی دارند اما همچنان تحت حمایت یک برند مادر هستند. مثلا برندهای Polo، Ralph Lauren و Chaps همگی تحت حمایت Ralph Lauren هستند.
- مزایا: توازن بین استقلال زیربرندها و بهره مندی از اعتبار برند مادر
- معایب: ممکن است برای مشتری کمی گیج کننده باشد، نیاز به مدیریت دقیق
(Strebinger, 2014؛ Aggarwal, 2021)
چگونه یک معماری برند بسازیم؟
ساخت یک معماری برند کارآمد، به چند عامل کلیدی بستگی دارد:
۱. راهبرد و اهداف کلان: باید نوع معماری برندی را انتخاب کنیم که با اهداف استراتژیک، جایگاه یابی و بازارهای هدف ما همخوانی دارد.
۲. ارزش های بنیادین برند: معماری برند باید به گونه ای طراحی شود که ارزش های محوری و هویت برند را در همه سطوح منعکس کند.
۳. انسجام و یکپارچگی: برندها و زیربرندها باید به گونه ای سازماندهی شوند که حس انسجام و هماهنگی به مخاطب منتقل کنند. نام گذاری، طراحی لوگو و زبان بصری می تواند به ایجاد این انسجام کمک کند.
۴. قابلیت توسعه: معماری برند باید به اندازه کافی منعطف باشد تا امکان اضافه شدن برندها و زیربرندهای جدید در آینده را فراهم کند بدون آنکه کلیت سیستم بهم بریزد.
۵. سادگی و وضوح: در نهایت یک معماری برند خوب، پیچیدگی ها را به سادگی ترجمه می کند. مشتریان باید با یک نگاه بتوانند ساختار کلی و روابط میان برندها را درک کنند. (Rajagopal & Sanchez, 2004)
نقش هوش مصنوعی در معماری برند
فناوری هوش مصنوعی می تواند به بهبود فرایند ساخت و مدیریت معماری برند کمک شایانی کند:
- تحلیل داده های مشتریان برای شناسایی فرصت های توسعه برند و زیربرندهای جدید
- شبیه سازی سناریوهای مختلف معماری برند و ارزیابی کارایی آنها
- خودکارسازی فرایند نام گذاری و تولید ایده های خلاقانه برای برندها و زیربرندها
- پایش مداوم عملکرد و جایگاه برندها و زیربرندها در ذهن مشتری و ایجاد هشدارهای لازم
کمپانی مشاوره برند Lippincott، از هوش مصنوعی برای ایجاد یک سیستم توصیه گر استفاده می کند تا بهترین ساختار معماری برند را به مشتریانش پیشنهاد دهد (Aggarwal, 2021). این تنها یک مثال از کاربردهای بالقوه هوش مصنوعی در این حوزه است.
نتیجه گیری
«یک معمار خوب، امروز را درک می کند و برای فردا طراحی می کند.»
نورمن فاستر، معمار مشهور بریتانیایی
یک برند، صرفا حاصل جمع محصولات و خدمات یک شرکت نیست، بلکه معنا و هدف بزرگ تری را دنبال می کند. معماری برند، بستری است که این معنا در آن شکل می گیرد، رشد می کند و تکثیر می شود.
برندهایی در ذهن و قلب مشتریان ماندگار می شوند که معماری منسجم، هدفمند و منعطفی داشته باشند. معماری ای که بتواند تنوع را در عین یکپارچگی مدیریت کند و با تغییرات بازار همگام شود.
طراحی چنین معماری، هنر و علمی است که نیازمند شناخت عمیق مشتری، بازار و ظرفیت های درونی سازمان است. فناوری های نوین همچون هوش مصنوعی نیز می توانند ابزارهای قدرتمندی برای معماران برند امروزی باشند.
پس بیایید برای فردایی بهتر بسازیم و به هنر معماری برند، همچون یک استراتژی حیاتی برای موفقیت بلندمدت کسب و کارمان بنگریم. یادمان باشد که برندهای بزرگ و ماندگار، بر شالوده های محکم یک معماری هوشمندانه استوارند.
منابع:
Aggarwal, C. (2021). Branding and AI: Leveraging Technology to Generate Brand Revenue. Business Expert Press.
Petromilli, M., & Morrison, D. (2002). Brand architecture: Building brand portfolio value. Strategy & Leadership, 30(5), 22-28.
Rajagopal, & Sanchez, R. (2004). Conceptual analysis of brand architecture and relationships within product categories. Journal of Brand Management, 11(3), 233-247.
Strebinger, A. (2014). Rethinking brand architecture: a study on industry, company-and product-level drivers of branding strategy. European Journal of Marketing, 48(9/10), 1782-1804.