در طول تاریخ، کارآفرینان نوآور و خلاق، نقش کلیدی در پیشرفت اقتصادی و تحولات اجتماعی جوامع ایفا کرده اند. آنها با چشم اندازی متفاوت به مسائل و فرصت های پیرامون خود نگریسته اند و با جسارت، پشتکار و خلاقیت، به خلق محصولات، خدمات و مدل های کسب و کار جدید مبادرت ورزیده اند. این افراد شجاع، الهام بخش نسل های بعدی بوده اند و میراث ارزشمندی از تفکر نوآورانه و موفقیت به جا گذاشته اند که می تواند برای مدیران بازاریابی امروز بسیار آموزنده باشد.
کارآفرینان موفق، صرفاً یک ایده خوب ندارند. آنها به قدرت ایده خود ایمان دارند و با تمام وجود برای تحقق آن می کوشند، حتی اگر دیگران آن را دست نیافتنی بدانند. این روحیه و نگرش، رمز اصلی پیروزی آنهاست. – استیو جابز، کارآفرین و بنیانگذار اپل
درس اول: شناسایی و تمرکز بر نیازهای برآورده نشده
یکی از ویژگی های کلیدی کارآفرینان نوآور، توانایی آنها در دیدن فرصت هایی است که دیگران از آنها غافل مانده اند. آنها با دقت و موشکافی به نیازها و مشکلات پیرامون خود می نگرند و در پی یافتن راه حل هایی بدیع و خلاقانه هستند. این همان درسی است که مدیران بازاریابی باید در کانون توجه خود قرار دهند: تمرکز بر شناسایی و برآوردن نیازهایی که هنوز پاسخ مناسبی نیافته اند.
برای مثال، تراویس کالانیک و گرت کمپ، بنیانگذاران اوبر، در یک شب برفی و سرد در پاریس، با مشکل در دسترس نبودن تاکسی مواجه شدند. همین تجربه، جرقه ای شد برای خلق یک اپلیکیشن موبایلی که افراد را به رانندگان شخصی در نزدیکی شان متصل کند. آنها با تمرکز بر یک نیاز اساسی و ارائه راهکاری نوآورانه، صنعت حمل و نقل را متحول ساختند (Doole and Lowe, 2004).
درس دوم: تفکر همگرا و واگرا
کارآفرینان برجسته، اغلب توانایی منحصربه فردی در ترکیب تفکر همگرا و واگرا دارند. از یک سو، آنها می توانند با نگاهی وسیع و کلی به مسائل بنگرند و الگوها و روندهای نوظهور را تشخیص دهند (تفکر واگرا). از سوی دیگر، قادرند با تمرکز و بررسی دقیق جزئیات، راه حل های عملی و مشخص برای مشکلات بیابند (تفکر همگرا). این قابلیت نگرش کلان و خرد به طور همزمان، یکی از عوامل کلیدی خلاقیت و نوآوری است.
مدیران بازاریابی برای موفقیت در شناسایی و بهره برداری از فرصت های بازار، نیازمند پرورش هر دو نوع تفکر هستند. آنها باید بتوانند تصویری بزرگ از محیط بازاریابی را ببینند و در عین حال، با موشکافی جزئیات، بینش های عملیاتی کسب کنند. این امر مستلزم جمع آوری داده ها و اطلاعات از منابع متنوع، تحلیل الگوها و روندها و خلق ایده های بدیع در پاسخ به یافته هاست.
درس سوم: تاب آوری و پشتکار
مسیر کارآفرینی، هموار و مستقیم نیست. موفق ترین کارآفرینان، آنهایی هستند که در برابر شکست ها و چالش های این مسیر، تاب آوری و پشتکار نشان داده اند. آنها هر سقوط را فرصتی برای یادگیری و بهبود می دانند و با جسارت و پایداری، راه خود را ادامه می دهند. این درس بزرگی است برای مدیران بازاریابی که اغلب در پیاده سازی استراتژی ها و برنامه های خود، با موانع و شکست های موقت مواجه می شوند.
فراموش نکنیم که حتی غول هایی همچون اپل، آمازون و فیس بوک نیز در ابتدای مسیر با چالش های بسیاری روبرو بوده اند و بارها در آستانه شکست قرار گرفته اند. اما بنیانگذاران آنها هرگز دست از تلاش برنداشتند و با مقاومت و انعطاف پذیری، بر سختی ها غلبه کردند. این پشتکار و ایمان به هدف، همان چیزی است که مدیران بازاریابی باید از کارآفرینان بیاموزند و در عمل پیاده کنند.
شکست، گزینه ای نیست. تا زمانی که به آنچه انجام می دهید ایمان دارید و برایش می سوزید، باید به پیش بروید. تنها با تلاش مستمر و نترسیدن از اشتباه است که می توان به موفقیت رسید. – جف بزوس، کارآفرین و بنیانگذار آمازون
درس چهارم: آزمون و خطای سریع
کارآفرینان موفق، به سرعت دست به عمل می زنند و ایده های خود را در دنیای واقعی آزمون می کنند. آنها با درک اینکه هیچ طرحی کامل نیست، نمونه های اولیه و حداقلی محصول را به سرعت روانه بازار می کنند و از بازخوردهای مشتریان برای بهبود مداوم بهره می گیرند. این رویکرد که امروزه با عنوان “Lean Startup” شناخته می شود، می تواند الگوی مناسبی برای مدیران بازاریابی باشد.
به جای صرف زمان و منابع فراوان برای طراحی کامل محصول یا کمپین، بهتر است نسخه اولیه را به سرعت آزمود و از یادگیری های حاصل برای تکامل آن استفاده کرد. این امر به شرکت ها کمک می کند تا پیش از سرمایه گذاری های کلان، میزان جذابیت و موفقیت ایده های خود را در بازار بسنجند و ریسک شکست را کاهش دهند.
درس پنجم: تمرکز بر حل مسئله و خلق ارزش
برای کارآفرینان، محور اصلی توجه، حل یک مسئله یا برآوردن یک نیاز واقعی مشتریان است. آنها کسب و کار خود را حول این مسئله شکل می دهند و تمام تلاش خود را معطوف خلق ارزش برای مشتریان می کنند. این تمرکز، آنها را از حواشی و فعالیت های غیرضروری دور نگه می دارد و امکان نوآوری مستمر را فراهم می آورد.
مدیران بازاریابی نیز باید همواره خلق ارزش برای مشتریان را سرلوحه تصمیمات و اقدامات خود قرار دهند. به جای تمرکز صرف بر فروش محصول، باید بر حل مسائل و بهبود زندگی مشتریان بیندیشند. این نگرش، مسیر را برای طراحی محصولات، خدمات و کمپین هایی هموار می کند که به طور عمیق با نیازهای مخاطبان هدف پیوند می خورند و احتمال موفقیت آنها را افزایش می دهد.
هدف نهایی یک کسب و کار، کسب سود نیست، بلکه خلق ارزش و تأثیرگذاری مثبت بر زندگی انسان هاست. سودآوری، تنها یک نتیجه و پیامد فرعی دستیابی به این هدف متعالی است. – گای کاوازاکی، کارآفرین و سرمایه گذار
نتیجه گیری
کارآفرینان نوآور، الگوها و منابع با ارزشی از تفکر خلاق، نگرش پیشرو و عملکرد موفق را در اختیار مدیران بازاریابی قرار می دهند. آنها با شناسایی فرصت های پنهان، ترکیب خلاقانه بینش ها، پشتکار در برابر موانع، آزمون سریع ایده ها و تمرکز بر خلق ارزش، مسیر را برای نوآوری های تحول آفرین هموار می کنند.
مدیران بازاریابی با الهام گرفتن از این درس های ارزشمند، می توانند رویکردی کارآفرینانه تر و نوآورانه تر در پیش گیرند. آنها می توانند با پرورش ذهنیت فرصت محور، تقویت تفکر همگرا و واگرا، ارتقای تاب آوری در برابر شکست، تسریع چرخه آزمون و یادگیری و اولویت بخشی به حل مسائل مشتریان، محرک تغییر و نوآوری در سازمان های خود باشند.
البته تبدیل شدن به یک بازاریاب کارآفرین، مستلزم خروج از منطقه امن، خطرپذیری حساب شده و تلاش خستگی ناپذیر است. اما پاداش این مسیر، توانایی خلق تجربیات نوآورانه ای است که نه تنها به کسب مزیت رقابتی برای شرکت می انجامد، بلکه زندگی مشتریان را دگرگون می سازد. پس بیایید با نگرشی تازه به قدرت کارآفرینی، بازاریابی را از هنری صرفاً تجاری به عرصه ای برای خلق ارزش های متعالی و بهبود جهان تبدیل کنیم.
منابع
- Doole, I. and Lowe, R. (2004). International Marketing Strategy: Analysis, Development and Implementation. 4th ed. Thomson Learning.
- CIM Coursebook Strategic Marketing Decisions, Unit 4: Developing corporate-wide marketing innovation.